کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



زبانحال امیرالمؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : پوریا باقری     نوع شعر : مرثیه     وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن     قالب شعر : چهارپاره    

هـمـه جـا یـارِ بـا وفــا بـودی            یـاور و یـار مـرتـضی بـودی
یک جـهـان شامل دعایت بود            هر زمان دست بر دعـا بودی


مهربان همسر و نـگـار عـلی            همه جا طـاقـت و قـرار عـلی
با تو دنـیـای من چه زیـبا بود            فـاطـمـه، ای گـل بـهـار عـلی

خـنـده‌های تو جان پنـاهـم بود            در همه حـال تکـیـه‌گـاهم بود
ســایــۀ مـــادری تــو زهـــرا            بر سـرِ شـیـرِ لافـتـی هـم بود

عالـمـه، فـاضـله، خودِ کـوثـر            نـورت از آفـتـاب، روشـن‌تـر
هــمــۀ زنــدگــی مـن بـــودی            بـعـد تـو
آب مـی‌شـود حـیــدر

من هـنوز ازدحـام یـادم هست            نـالـه‌ات را مـدام یـادم هـسـت
غـیـرتی که به خرج می‌دادی            در ره این امــام یــادم هـسـت

روزمـان را سـیاه کرد آن غم            خـانه را غـرق آه کرد آن غم
حـق بـده بـعـد تو بـمـیـرم من            که مـرا بـی‌پـنـاه کـرد آن غـم

کاش زخمی دگر نمک نخورَد            آه بر گـوش نُه فـلک نـخـورَد
فاطمه
جان خودت دعـا کن تا            هیچ مردی زنش کتک نخورَد

چـقَـدَر بی‌امـان، تو را زده‌اند            فاطمه، این و آن، تو را زده‌اند
با که بایـد بگـویـم این غـم را            آه، نا مـحـرمـان تو را زده‌انـد

سخت بر ما گذشت زهرا جان            سخت، اما گذشت زهـرا جان
جان حـیـدر بمان و بهـتر شو           
خوب و بدها گذشت زهرا جان

دسـت بـالا بـبـر دعــایـی کـن            خـانـه را غـرق ربـنـایـی کـن
تا بـمـانی و زود خـوب شوی            فـاطـمـه جان خـدا خـدایی کن

زینبت بی‌قرار و بی‌تاب است            حسن از غصۀ تو بی‌خواب است
خودت از جا بلـنـد شو زهـرا            پـسرت تـشـنۀ کـمی آب است

: امتیاز

زبانحال امیرالمؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : منصوره محمدی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فعلن قالب شعر : غزل

هفت آسمان خورشید و ناهید و قمر دارد            اذن دخول از حق بگیر این خانه در دارد

سرمـای بـیداد خزان بـاغ مرا پـژمـرد            امسال تقـویـمـم بهـاری مخـتصر دارد


رحمی به حال شاخۀ پرپر نخواهد کرد            شهری که در دستانِ گلچینش، تبر دارد

ای ارغوانی یاسمن از من مپوشان رو            چون باغبان از زخم بدخیمت خبر دارد

یاسین مخوان در گوش شهر‌ غافلان زیرا            قلبی سیاه و چشم کور و گوش کر دارد

کفتارها وقتی زمین خوردی به هم گفتند            این بار شیر حق حریفی بس قدر دارد

آری گـلـم تنهـا فـقـط داغ تو کـافی بود            تا که توان از جان من یکـباره بردارد

رخصت اگر می‌دادی آتش میزد آنها را            چون ذوالفقارم بغض‌های شعله‌ور دارد

باران حریف چشم‌های مجتبایت نیست            دریـای مـاتـم در دل چـشـمان تر دارد

انجام کـار خـانـه را بـسـپـار بر فـضه            کوچکترین کاری برای تو ضرر دارد

عَجّل وَفاتی را نخوان جان علی دیگر            وقـتی که میـدانی دعـاهـایت اثـر دارد

از اول شب درد تـصـویـر در و آتـش            در خاطر تو رفت و آمد تا سحـر دارد

با چشم خود دیدم سه ماهِ پشت هم جسمت            حالی شبیه یک مریض محـتضر دارد

تنهـاتـر از ایـنم نکـن با رفـتـنت بـانـو            حیدر به غیر از تو کسی راهم مگردارد؟

روح الامین بدو ورودش پشت در می‌گفت:            اذن دخول از حق بگیر این خانه در دارد

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» حتی سایت نخل میثم بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید

سرمـای بـداد خزان بـاغ مرا پـژمـرد            امسال تقـویـمـم بهـاری مخـتصر دارد

مدح و شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : علی اصغر یزدی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

حمله بعد از قَتل پیغمبر نباشد بهتر است            سوختن را دَر اگر از بَر نباشد بهتر است

در میان شعـله آهن می‌شود مثل مُذاب            پس اگر مسمار رویِ دَر نباشد بهتر است


یا زمانی که شِکَسته می‌شود دَر بالَگـد            دَر میان شُعله‌ها مادر نباشد بهتر است

مرتضی مَشغول قرآن جمع کردن بود، پس            زیرِ دَر آیاتی از کوثر نباشد بهتر است

کافران را چادُر زهـرا مسلمان می‌کند            زیر دست و پا اگر چادر نباشد بهتر است

در نـگـاه رَهـگُـذرهـا و اهــالـی مـحـل            دست بَسته فاتح خـیبر نباشد بهتر است

این برای مجلسِ ختم پدر زیبنده نیست            دختر غمدیده در بستر نباشد بهتر است

از غمِ رویِ کَبود و بازویش دِق می‌کند            وقتِ غسلِ فاطمه حیدر نباشد بهتر است

انتهای روضۀ او شعر در گودال رفت            روی حنجر خنجر لب پَر نباشد بهتر است

کاش وقت ذبح در گودال خون مادر نبود            پیش اسماعیل اگر هاجر نباشد بهتر است

: امتیاز

زبانحال امیرالمؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : موسی علیمرادی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

از چـشم من مگـیـر مجـال نظـاره را            با پلک خود مـبند به من راه چاره را

آئـیـنـۀ تـو بـودم و بـنگـر چه می‌کـشم            وقـتی که آه تو شکـنـد سنگ خاره را


بـا هـر تـکـلـمـی نـفـسـت بــنــد آمــده            بـا آه مـی‌زنی گـره تـسـبـیـح پـاره را

جای سـلام پـلک کـبـودت تـکـان مده            از تـو گــرفــتـه‌انـد زبــان اشــاره را

من را ضی‌ام همین که تو باشی کنار من            دریای من مگـیر ز من این کـنـاره را

زانو بغـل گرفته‌ام از غـم که پیش تو            پنهان کنم چو غـنچه گـریـبان پاره را

داری هـلال می‌شوی از بس گرفته‌ام            از آفـتـاب چـشـمـت افــول سـتـاره را

از آن زمان که سوخت پرت منزوی شدیم            آتش به گـوشه‌ای بنهـد هر شـراره را

: امتیاز

زبانحال امیرالمؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : رضا دین پرور نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

اینقدر خود را به زحمت، سمت و سوی در نکش           عشق سوزان من آتش بر دل حیدر نکش

این چه اصراری است که از بستر خود پا شوی           دست بر پهـلـو، اسیـر شانۀ اسـما شوی


شب میان چادری خـاکی، سرِ سجاده‌ای           صبح ها تب می‌کنی و بر زمین افتاده‌ای

پیش چشم تار من؛ دق می‌کنم؛ زوری نخند           پای چشمت سوخته از زخم ناجوری، نخند

خانمم از دست لرزانت چه کاری می‌کشی؟           رختخوابت را چرا خود آب، داری می‌کشی؟

آن دری که سوخته، از پاشنه، کج شد بلند           میخ را کـنـدم ولی از دنـدۀ لـج شد بلـند

باهمین بازو چرا دستاس را چرخانده‌ای!           نان چگونه در تنور آتشین خوابانده‌ای!

رو گرفتی از علی و بر همه رو می‌زنی           باچه حالی، صبح تا شب، خانه جارو می‌زنی

این صدای خسته، من را می‌کشد بی‌معطلی           خسته‌ام؛ اما بگو کمتر خـدا قوت علی!

پشت در افتاده بودی و دلـم آتش گرفت           سینه‌ات آتش گرفت و سینه‌ام آتش گرفت

با قلاف از من جدا شد دست تو، زهرا ببخش           لشکر تنهای حیدر! ذوالفقارم را ببخش

نـیـمه‌شب‌ها بچـه‌ها را می‌نـشاند زینبت           چـادرت را مخـفـیـانه می‌تـکـاند زینبت

مجتبی می‌گفت بین گوش زینب، خواهرم:           روز مادر که بیاید گـوشـواره می‌خـرم

: امتیاز
نقد و بررسی

موضوع وجود میخ در و سرخ شدن و وارد سینۀ حضرت شدن این میخ در هیچ مقتل معتبری نیامده است « البته این موضوع بدان معنا نیست که در این حمله و جسارت سینه و پهلوی حضرت زهرا سلام الله علیها مجروح نشده است بلکه بر اثر ضربۀ در و آتش حضرت به شدت مجروح شدند و تصریح تاریخی در این زمینه وجود دارد» لذا توصیۀ ما این است که اولاً از بازگو کردن آن به دلیل مستند نبودن و همچنین به جهت رعایت توصیۀ علما و مراجع از پرهیز از خواندن روضه های سخت خوداری فرمائید؛ ثانیا اگر قصد اشارۀ گذرا به این موضوع را هم دارید لازم است حتماً در قالب زبانحال یا آنچه که ممکن است اتفاق افتاده باشد مطرح شود نه قطعیت تاریخی؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

آن دری که سوخته، از پاشنه، کج شد بلند           میخ را کـنـدم ولی از دنـدۀ لـج شد بلـند

مدح و شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : بردیا محمدی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

درِ ورودیِ جَنَّت، حریم ساحت توست            بهشت؛ گوشۀ دنجِ حیاط ‌خلوت توست

صدای پهنۀ لاهوت، ذکر یا زهراست            میان عـالم بالا همیشه صحبت توست


خـدا به خاطر یک خندۀ تو، می‌خـندد            رضای حضرت حق در یَدِ رضایت توست

پیـمبـری که نماد اصول بنـدگی است            زمان نافله‌ات، محو در عبادت توست

به استعـانت لـولاک..، امـام یعـنی تو            ولایت علوی پس همان ولایت توست

به فکر سفرۀ هـمسایه‌های خود بودی            چقدر رنگ عطوفت در این روایت توست

غذای گرم حسن را فقیر کویت خورد            همین نشانه‌ای از لطف بی‌نهایت توست

هنوز نان ‌تنور تو قـوت غالب ماست            هنوز رونق اطعام ما به برکت توست

فـقـط اجـازه بده تا بگـویمت: «مـادر»            تـمـام لـذت من دیـدن مـحـبت تـوسـت

تمـام گـریـه‌‌کـنـان حـسـین، مـادری‌اند            شروع عاطفۀ اشک از مصیبت توست

یکی ز مستـمعـین عـزای تو؛ جـبریل            خدای عزّ وجل روضه‌خوان هیئت توست

تـوان نـداشته‌ای تا سری تکـان بـدهی            همین نشانگر اوضاع پُر وخامت توست

هجـوم کـوچۀ بـاریک، میخ در، آتش            چگونه این همه غم در دلِ شهادت توست؟!

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : رضا قاسمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

مثل هر شب خواب را در بسترش تنها گذاشت           رفت پای جانمازش؛ روی دنیا پا گذاشت

با قـیامش آسمان می‌رفت زیر چـادرش           قابِ قوسینِ رکوعش عرش را هم جا گذاشت


سجده‌اش را بُرد آنجایی که جز مسجود نیست           سر به خاکِ سجده‌دارِ مسجدالزهرا گذاشت

با صدای آب آب؛ از عرش، باران شد چکید           رفت بالای سرِ لب‌تشنه‌اش دریا گذاشت

باز تا نان‌آورش برگشت از شب‌گردی‌اش           مرهمِ اشکی به زخمِ شانۀ مولا گذاشت

گرچه رویش سرخ بود از ردّ سیلی‌های اشک           گوشه‌ای هم جا برای خندۀ حاشا گذاشت

در هجومِ سنگ‌ها با آنکه بار شیشه داشت           پای اینکه نشکند آئینه جانش را گذاشت

مشکِ‌‌ اشکش را غمِ روز مبادا آب کرد           گریه‌هایش را برای روز عاشورا گذاشت

چارده قرن است، می‌گردد زمین دنبال او           آرزوی تـربتـش را بر دلِ دنـیا گذاشت

: امتیاز

زبانحال امیرالمؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : حسین واعظی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فعلن قالب شعر : غزل

انگار می‌آید اجل هر شب به دیـدارت            آتش به جـانم می‌زنـد دستان تب دارت

من، دستگیر عالـم و آدم، زمین خوردم            امـیـدها دارم‌ به این دسـت گـرفـتـارت


بـار مرا بـرداشـتی از خـاک، تنـهـایی            گر چه زمین‌ افتاد آخر پشت در بارت

من زخم خوردم از نگاه آنکه زخمت زد            آزار دیـــدم از کـســی که داده آزارت

از من طـلبکـارنـد وقت گـریـه‌های تو            آری همان هایی که یک عمری بدهکارت

این شهر در آرامش و حال تو آشـفـته            ای جـان فـدای دیـدۀ از درد بـیــدارت

وقت نمازت باز پیراهن عوض کردی            این زخم پهلو نیست دیگر دست بردارت

کاری دگـر از دست من هم بر نمی‌آید            باور نمی‌کردم به اینجا می‌رسد کارت

از زنـدگی خـیـری نـدیـدی زندگی من            باشد برو ای خستۀ من، حق نگهدارت

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و یا تحریفی بودن مطالب و مغایرت با روایات معتبر حذف شد.

هر چه که گفتی دختر پیغمبرم، می‌زد            با ضرب سیلی پیش من کردند انکارت

زبانحال امیرالمؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : حسن کردی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

آنروز سوخت پـای عـلی زندگانی‌ات            آتش گرفت جان من از نیمه جانی‌ات
ای آرزوی سـوخـتـه از تـنـد بـاد درد            ای مـرهـم غـریبی من، هم زبـانی‌ات


آئـیـنـۀ شـکـسـتـۀ مـجـروح مـرتـضی            شـلاق آتش از تو گـرفـته جـوانـی‌ات
نقـش خراش سامریِّ شهر مانده است            مـاه کــبـود مـن؛ بـه رخ آسـمـانـی‌ات

از مردمی که سفرۀ شان پُر شد از فدک            هـیزم رسـید در عـوض مهـربانی‌ات
با خاطرات کوچه به مسجد رسیدی و            چشم سقیفه کور شد از خطبه خوانی‌ات
»دیوار می‌کـند کـمکت راه می‌روی»            مـسـمار بـوده باعـث این نـاتـوانی‌ات

: امتیاز
نقد و بررسی

موضوع وجود میخ در و سرخ شدن و وارد سینۀ حضرت شدن این میخ در هیچ مقتل معتبری نیامده است « البته این موضوع بدان معنا نیست که در این حمله و جسارت سینه و پهلوی حضرت زهرا سلام الله علیها مجروح نشده است بلکه بر اثر ضربۀ در و آتش حضرت به شدت مجروح شدند و تصریح تاریخی در این زمینه وجود دارد» لذا توصیۀ ما این است که اولاً از بازگو کردن آن به دلیل مستند نبودن و همچنین به جهت رعایت توصیۀ علما و مراجع از پرهیز از خواندن روضه های سخت خوداری فرمائید؛ ثانیا اگر قصد اشارۀ گذرا به این موضوع را هم دارید لازم است حتماً در قالب زبانحال یا آنچه که ممکن است اتفاق افتاده باشد مطرح شود نه قطعیت تاریخی؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

»دیوار می‌کـند کـمکت راه می‌روی»            مـسـمار بـوده باعـث این نـاتـوانی‌ات

مدح و شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : یاسر مسافر نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

نشـسـته‌ام که بگـریم برای مـادرمـان            برای درد و بـلایی که آمـده سـرمـان

نشـسـته‌ام که بگریم برای روی کبود            به زخم‌های نشـسته به قلب کوثرمان


خـدا کـند که بسـوزد همیـشه در آتش            هرآنکه شعله نشانده به جان دلبرمان

به اشک‌های عـلی و به خط جبرائیل            دو صفحه روضه نوشتند بین دفترمان

زنی مجلـله و محـترم به روی زمین            میان کوچه فـتاده است در بـرابرمان

نوشـتـه‌اند که در بیـن لـشکـر افـتـاده            از این مصیبت عظمی شکسته رهبرمان

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید. زیرا در مصرع قبلی با بکار بردن کلمه اگر نوعی تشکیک وجود دارد.

نوشـتـه‌اند که در بیـن لـشکـر افـتـاده            اگر چنین شده باشد که خاک بر سرمان

زبانحال امیرالمؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

داد از این درد که اُفتاده به جانم ای داد            من زمین خورده‌ترین مردِ جهانم ای داد

من جوانم تو جوان پیر شدی پیـر شدم            زود می‌اُفتد از این غم ضربانم ای داد


نـوزده سالگی‌ات قـسمت ما حـیف نشد            چشم خوردیم من و تازه جـوانم ای داد

من که لب دوختم اما جگرم را چه کنم            می‌شود تا دو سه خط روضه بخوانم: ای داد

هـمـۀ شـهـر بـه اُفـتـادنـمـان خـنـدیـدنـد            هـمـه دیـدنـد کـه پـاشـیـد تَـوانـم ای داد

همه گفتند عـلی بود و زنش را کُـشـتند            من جگر سوخته از زخمِ زبانم ای داد

درِ خیبر، صفِ دشمن همه هیچ این غم را            نــتــوانــم نــتـــوانــم نــتــوانــم ای داد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و یا تحریفی بودن مطالب و اغراق بی مورد حذف شد

هفت جای بدنت تا در مسجد بشکـست            و نـمی‌شد به تو خود را برسانم ای داد

زبانحال امیرالمؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : عالیه رجبی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

به شب نشسته چرا آسمان بازویت؟            چه کرده‌اند مگـر با تـوان بازویت؟

به زور تیغ؛ دهان غلاف را بسـتـند            که بـرمـلا نـشـود داسـتـان بـازویت


شبیه بغض و غرور و دل علی انگار            شکسته از دو سه جا استخوان بازویت

تمام چرخۀ خلقت می‌افتد از حرکت            همین که درد می‌افتد به جان بازویت

چگونه دق نکـنم در عـزای بازویت            فـدای لـرزش دستت فـدای بـازویت

جهان که دست به دامان توست جای خودش            دخیل بسته «وَرم»هم به پای بازویت

به فکر موی حسینی ولی چه سخت شده            بـلـنـد کـردن شـانـه؛ بـرای بـازویت

برای جان به لب آوردن علی کافیست            مـرور هـر شـبـۀ مـاجـرای بازویت

: امتیاز

زبانحال حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها قبل از شهادت

شاعر : محمد حسین رحیمیان نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

یـاسـم ولی به چـشـم هـمه ارغـوانـی‌ام            سـروم ولی به چـشم همه قـد کـمـانی‌ام

امــروز قــاتــلــم بـه مــلاقــاتــم آمــده            تا شـهـر را خـبـر کـند از نیـمه جانی‌ام


اسـمـاء سـال خـورده مـرا راه می‌بـرد            پـیـری عـزا گـرفـته به حال جـوانـی‌ام

هر چـند با تـمـامـی قـدرت چـهـل نفـر            مـن را زمـیـن زدنـد ولـی آســمـانـی‌ام

ای مرگ مثل اهل محـل بی‌وفـا نـباش            چـشـمم به راه مانـده بگـیری نـشـانی‌ام

روی کبود و پهلو و بازوی غرق خون            اصـلاً نـبــود حـق مـن و مـهـربـانـی‌ام

از بی‌کـسی، کسی نکـشـیـده شـبـیه من            مجروح کـیـنه‌های چهـل پـست جانی‌ام

این خانه حـسرت همه اهل مـدیـنه بود            چـشم حـسـود کـرده چه با زنـدگـانی‌ام

آماده گـشت پـیـرهن و دیـدنـی‌تر است            از این به بعد یاد حسین روضه خوانی‌ام

: امتیاز

زبانحال امیرالمؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : حامد آقایی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

چون اشک شمع، غمزده و بی‌صدا شدی           در پـیـش روم آیــنـه، آئـیــنـه‌هـا شـدی

از خـانهٔ دو چـشـمِ عـلی بـهـر رفـتـنت           با اشک‌های جـاری من هم صدا شدی


از آن دقـیقه‌ایی که پرت را شکـسته‌اند           هر ثـانـیـه به پیـش نـگـاهـم فـدا شـدی

قـدر تـمـاِم عـمـر عـلـی زخـم دیـده‌ایی           تـفـسـیـر نـقـش بسـتـهٔ قـالـو بـلا شـدی

هر قـدر بر غـم دل من خـنـده می‌کـنند           گریه است کار من که به غم مبتلا شدی

ای حـاجـت نـگـفـتـهٔ نـه سـال زنـدگـی           دارم سؤال از تو که از من رضا شدی؟

می‌بیـنـمت عزیز دلم بعد از این که تو           شب‌های جـمـعـه زائـر کـربـبـلا شـدی

: امتیاز

زبانحال امیرالمؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : علی اکبر نازک کار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

تـمـام عـمـر بـه یـاد غـمـت عــزادارم            همیشه خون به دل از خونِ روی دیوارم

برای غربت من اشک ریختی شب و روز            چـقدر گـریه به چـشـمان تو بدهکـارم


پس از تو خنده بمن می‌شود حرام، بمان            من از خـوشی زمانه فـقـط تو را دارم

بمان که جز تو کسی نیست فکر بی‌کسی‌ام            بمـان تـمام سپـاهـم! بـمـان عـلـمـدارم!

من از مدینه و دیوار و کوچه یک همسر            و یک پسر ز در و مـیخ آن طلبکـارم

تو سوخـتی و فـقط سهـم من تماشا شد            اگـر ز شـرم تـو مـانـنـد ابـر مـی‌بـارم

سپر برای تو دادم، خودت شدی سپرم            دگر پس از تو ز تیغ و غـلاف بیزارم

سـپـیـد بـخـتی مان را نظـر زدنـد آخر            عــروس خـانـه مـن تـا ابـد عــزادارم

: امتیاز

زبانحال امیرالمؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : سید پوریا هاشمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

پـای مانـدن داری اما پای رفـتن بیشتر            یـار نـه سـاله کـنارم باش لـطـفا بیشتر
تا که چشمم باشد از نور تو روشن بیشتر            هی نگو شرمنده‌ام شرمنده‌ام! من بیشتر


بی اجازه دشمنت در خانه ما پا گذاشت
عذر می‌خواهم‌ اگر این خانه امنیت نداشت

ای خوشی من دراین دنیا !دراین دنیا بمان            نه بـرای من بـرای بچـه‌ها اینجا بـمان
از مدینه می‌رویم اصلاً فقط با ما بمان            یا بمـان و یا بمان و یا بـمان و
یا بمان

التـماسم را نـدیـده هـیچکس! حالا ببـین
دیده‌ای حیدر بیوفتد از نفس؟! حالا ببین

بانوی من خانه را آوار کردن خوب نیست            بهر رفتن اینهمه اصرار کردن خوب نیست
چشم ضربه خورده را بیدار کردن خوب نیست            با تن آتش گرفته کار کردن خوب نیست

کار کردی فضه را بی تاب کردی فاطمه
تو مراهم از خجـالت آب کردی فاطمه

شب به شب یاد گل پرپر نرفت از خاطرم            چادر پاخوردۀ کـوثر نرفت از خاطرم
شعله بالا رفت از معجر نرفت از خاطرم            آتش در رفت و میخ در نرفت از خاطرم

چهارچوب خانه از داغ تو هق هق می‌کند
گر بفهمد روضه را نجار هم دق می‌کند

از علی بگذر درآن غوغا نشد کاری کنم            قـنـفـذ آمد سـوی تو اما نشد کـاری کنم
با قلافـش زد به بازوها نشد کاری کنم           
این سه ماهه زخم پهلو را نشد کاری‌ کنم

کار حیدر سخت شد با زخم کاری می‌روی
ای جوانمرگ علی چه زود داری می‌روی

گرچه با طفلان هوای سوختن داریم ما            خاطرت آسوده در خانه حسن داریم ما
هم کـفـن داریم ما
هـم پیـرهن داریم ما            ایـن دم آخـر دم سـیـنـه زدن داریـم مـا

بی‌کفن باشد حسین و بی‌حرم باشد حسن
داد و بیـداد از غـریبی من طفـلان من

: امتیاز
نقد و بررسی

متأسفانه در بعضی از اشعار همچون بیت زیر شأن اهل بیت آنگونه که شایسته است رعایت نمی شود و شعر به گونه ای است که گویی حضرت علی علیه السلام  دارد حضرت زهرا سلام الله علیها را نصیحت می کند!!! لذا توصیه می شود از خواندن چنین ابیاتی پرهیز شود.

بانوی من خانه را آوار کردن خوب نیست            بهر رفتن اینهمه اصرار کردن خوب نیست

موضوع وجود میخ در و سرخ شدن و وارد سینۀ حضرت شدن این میخ در هیچ مقتل معتبری نیامده است « البته این موضوع بدان معنا نیست که در این حمله و جسارت سینه و پهلوی حضرت زهرا سلام الله علیها مجروح نشده است بلکه بر اثر ضربۀ در و آتش حضرت به شدت مجروح شدند و تصریح تاریخی در این زمینه وجود دارد» لذا توصیۀ ما این است که اولاً از بازگو کردن آن به دلیل مستند نبودن و همچنین به جهت رعایت توصیۀ علما و مراجع از پرهیز از خواندن روضه های سخت خوداری فرمائید؛ ثانیا اگر قصد اشارۀ گذرا به این موضوع را هم دارید لازم است حتماً در قالب زبانحال یا آنچه که ممکن است اتفاق افتاده باشد مطرح شود نه قطعیت تاریخی؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

شعله بالا رفت از معجر نرفت از خاطرم            آتش در رفت و میخ در نرفت از خاطرم

زبانحال امیرالمؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : رضا قربانی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فعلن قالب شعر : غزل

حالی‌که داری حال دوران پیمبر نیست            از تو چه پنهان حال ما هم از تو بهتر نیست

ای لیله‌القدری که عمرت لیلة‌القدر است            انگـار زنده ماندنت دیگـر مقـدر نیست


با دیدن تابوتِ خود، همسر که می‌خندد            یعنی دلش دیگر به ماندن پیش شوهر نیست

من که نود زخم از اُحُد دارم خبر دارم            که هیچ زخمی سخت تر از “زخم بستر” نیست

یک پلک تو‌ از ضربۀ سیلی ورم کرده            انـدازۀ چـشـمان تو با هم بـرابـر نیست

حوریه با برگ گـلی مجـروح می‌گردد            اصلاً نیازی به غلاف و میخ، دیگر نیست

در را شکستند و به پهلوی تو کـوبیدند            باور کنم اینها تقاص فتح خـیبر نیست؟

یک گوشه زینب گریه یک گوشه حسین گریه            دریا حریف اشک این خواهر برادر نیست

: امتیاز
نقد و بررسی

موضوع وجود میخ در و سرخ شدن و وارد سینۀ حضرت شدن این میخ در هیچ مقتل معتبری نیامده است « البته این موضوع بدان معنا نیست که در این حمله و جسارت سینه و پهلوی حضرت زهرا سلام الله علیها مجروح نشده است بلکه بر اثر ضربۀ در و آتش حضرت به شدت مجروح شدند و تصریح تاریخی در این زمینه وجود دارد» لذا توصیۀ ما این است که اولاً از بازگو کردن آن به دلیل مستند نبودن و همچنین به جهت رعایت توصیۀ علما و مراجع از پرهیز از خواندن روضه های سخت خوداری فرمائید؛ ثانیا اگر قصد اشارۀ گذرا به این موضوع را هم دارید لازم است حتماً در قالب زبانحال یا آنچه که ممکن است اتفاق افتاده باشد مطرح شود نه قطعیت تاریخی؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

اصلاً چه بهتر فضه را آنجا صدا کردی            مسمار از سینه کشیدن کار حیدر نیست

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : ناصر دودانگه نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

خوب است چـشم گریه کن را تر ببیند            اشـک مـرا در روضـه‌ها مـادر ببـیـند

مـا تـا نـفـس داریم خـاک این سـرائـیـم            خـاک‌ در این خـانـه را او زر بـبـیـنـد


از ذره‌پرور انتظاری غیر از این نیست            هـر قـطره را هـم‌وزن با کـوثـر ببـیـند

هرگز نگو چشمی که سیلی خورده بسته‌ست            چون چشم دل از چـشم سر بهتر ببیـند

زهـرا عـزادار خـودش را مـی‌شـنـاسد            کافی‌ست ما را در صف محـشر ببـیند

با قـد خم محـشر نیاید کاش، درد است            قـد خـمـش را چـشـم پـیـغـمـبر بـبـیـنـد

دست دو‌عاشق را غلاف از هم جدا کرد            حقش نبود این صحنه را حـیـدر ببـیـند

چـشمی‌که با یک بند می‌بـارد، چگونه            بـایـد هـزاران نیـزه بر پـیـکـر بـبـیـنـد

از مرگ بدتـر می‌شود آن لحظه‌ای که            مـادر عـزیـزش را بـدون سـر بـبـیـنـد

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : نوید اسماعیل‌زاده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین قالب شعر : غزل

نوازش می‌کند با درد مادر موی دختر را            نوازش می‌کند با اشک دختر دست مادر را

علی تازه جوانش را در این اوضاع می‌بیند            اگر در خانه‌ام بالا نمی‌گیرد دگر سر را


در خیبر به دستان علی افتاد بر خاک و            در خانه زمین زد عاقبت سردار خیبر را

همین دست ورم کرده، همین پهلوی خون آلود            مشخص می‌کند پیروزِ جنگی نابرابر را

به جز آن دسته از مردم که هم‌دستند با شیطان            که جرأت می‌کند با ضربۀ پا بشکند در را!؟

و زهرا آخرین راهِ علی در غصه‌هایش بود            گرفتند عاقبت با سیلی از او راه آخر را

: امتیاز

زبانحال امیر المؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : امیر علوی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

محکم به در خوردی و محکم‌تر به دیوار            هم در به سر کوبیده شد هم سر به دیوار

به گـونـه‌ای به گـونـۀ تو لطـمه خورده            گـفـتم نـگـیـرد صورت کـافـر به دیوار


از این کـبـودی دو پـهـلـوی تو پیداست            یک ضربهای را در زده یک ضربه دیوار

بـگـذار فـضـه زیـر بـالـت را بـگـیــرد            اینگونه زهرا می‌خوری کمتر به دیوار

حـال من از حـال تو چـیـزی کـم ندارد            تو دست به دیواری و من سر به دیوار

در خانه بعد از آنکه با تو‌ دشـمنی کرد            تکـیه نکـرده هـیچ کس دیگـر به دیوار

تـو جـانِ جـانِ جـانِ جـانِ اهـل بــیـتـی            خـوردنـد با تـو آل پـیـغـمـبـر به دیـوار

من کـربـلا را پـشـت درب خـانـه دیـدم            تنها نه محسن، خورد علی اصغر به دیوار

: امتیاز
نقد و بررسی

موضوع وجود میخ در و سرخ شدن و وارد سینۀ حضرت شدن این میخ در هیچ مقتل معتبری نیامده است « البته این موضوع بدان معنا نیست که در این حمله و جسارت سینه و پهلوی حضرت زهرا سلام الله علیها مجروح نشده است بلکه بر اثر ضربۀ در و آتش حضرت به شدت مجروح شدند و تصریح تاریخی در این زمینه وجود دارد» لذا توصیۀ ما این است که اولاً از بازگو کردن آن به دلیل مستند نبودن و همچنین به جهت رعایت توصیۀ علما و مراجع از پرهیز از خواندن روضه های سخت خوداری فرمائید؛ ثانیا اگر قصد اشارۀ گذرا به این موضوع را هم دارید لازم است حتماً در قالب زبانحال یا آنچه که ممکن است اتفاق افتاده باشد مطرح شود نه قطعیت تاریخی؛ لذا بیت زیر تغییر داده شد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

از این کـبـودی دو پـهـلـوی تو پیداست            یک ضربه میخ در زده یک ضربه دیوار

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : سعید توفیقی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

اگرچه سنخیتی بین نور و ظلمت نیست            هر آنکه آمده اینجا بدون حکمت نیست

حریم فـاطـمه تنهـا بـرای محـرم‌هاست            قـسیم گر ندهد اذن گریه؛ قسمت نیست


قسم به قنبر و سلمان؛ علی نخواهد اگر            کسی به گرد تو توفیق‌دار خدمت نیست

برای فـاطـمه تـنـهـا خـواص می‌گـریند            برای این گوهـر بی‌نظـیر قـیمت نیست

به غیر خانه زهرا ولو در این دوسه ماه            بهشت هم بروم حرف ناز و نعمت نیست

بدین حساب یـقـین نـوکـر حـسـینت هم            به قدر نوکر تو غرق جاه و حشمت نیست

بدین حساب کـنـیز شما مـلک بانـوست            گدای کوی تورا ترسی از قیامت نیست

بدین حساب مـگـو که حـلال کن فـضه            نفس کشیدن او رحمت است زحمت نیست

تنت بـه نـاز طـبـیـبـان نـیـازمـنـد مبـاد            اگرچه حال مریضی به این وخامت نیست

چه بر سر تو گذشته است ای سپاه علی            که سرو قد تو چون قبل راست قامت نیست

چگونه زد که به هم ریخت طاق ابرویت            چه کرده است که امید به مرمّت نیست

چگونه زد که تو از هُرم درد تب کردی            چه کرده است که مرگ از خدا طلب کردی

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر از نظر وزن شعر ایراد داشته و دارای سکت است

برای فـاطـمه تـنـهـا خـواص می‌گـریند            برای این گوهـر بی‌نظـیر قـیمت نیست